جایی درون قلبم تیر می کشد و نمی دانم چیست، خستگی بیست و‌شش سال زندگی و دویدن های نصف و‌نیمه برای آرزوهای تک و توک به آن رسیده و نرسیده؟ کسلی بیکاری بعد از پایان نامه؟ از دست دادن رفقای نیمه دوست؟ سنگینی کتابخای خاک خورده ی کتابخانه؟ سفرهای نرفته و جاهای ندیده؟ هر چه هست توی این هاگیر واگیر گرانی هیچ ربطی به گوشت ندارد، من برای اوضاع وخیم سرزمین کوچک تک نفره ی خودم دلگیرم!


مشخصات

آخرین جستجو ها